
به گزارش «سراج24» خروج شاه از ایران خلأ قدرتی در کشور بهوجود آورد که روند پیروزی انقلاب را شتاب بخشید. خروج وی که تلویحاً به معنای کنارهگیری از قدرت و رها کردن کشوری بود که حاکمیت آن را برعهده داشت، منجر به این شد که امام خمینی فضا را برای ورود به کشور مهیا بداند و با انتشار بیانیهای اعلام کند که به کشور باز میگردد.[1]
حجتالاسلام فردوسیپور که در آن زمان در پاریس نزد امام بود، علت اصرار امام برای بازگشت را اینگونه بیان میدارد:
«تصمیم امام قاطع و خللناپذیر بود و حساسترین زمان را برای مراجعت به ایران انتخاب فرموده بودند، زیرا شاه فرار کرده بود و خلأ عجیبی در ایران احساس میشد و هر آن ممکن بود آمریکای خائن دست به کودتا بزند و مشکلات جدیدی بیافریند، امام بزرگوار که حساسیت و موقعیت زمانی را به خوبی درک میکردند، بهترین زمان را برای مراجعت به ایران و پرکردن خلأ موجود برگزیدند و با همهی مخالفتها با قاطعیت فرمودند هرچه زودتر به ایران میروم، به ایران اطلاع دادیم...».[2]
هرچند اعلام ورود امام «به عنوان بشارت دوم بعد از فرار شاه»[3] روحیهی مبارزه و امید به پیروزی در میان مردم را تقویت بخشید، اما نگرانیهایی را نیز به همراه داشت. در این میان عدهای از مبارزین مخالف بازگشت امام بودند و هنوز فضا را برای ورود امام مناسب نمیدانستند. صباغیان در خصوص مخالفت این افراد میگوید: «در آن زمان گروهها و دست اندرکاران انقلاب هنوز جو را مساعد برای حضور امام در ایران نمیدانستند».[4] حتی نظر بعضی از یاران امام مانند شهید حاج مهدی عراقی[5]این بود که امام وقتی باید به ایران بازگردد که حداقل نصف ارتش به انقلاب پیوسته باشد.[6]
امام خمینی از خطراتی که یارانش اشاره میکردند، آگاه بود. این امر به خوبی در بیانیه ایشان برای ورود به کشور کاملاً پیداست. ایشان در آن بیانیه اعلام کردند که «من به زودی نزد شما برمیگردم تا در کنار شما مبارزه کنم، اگر کشته شدم به سعادت شهادت نایل میشوم و اگر هم پیروز شدیم با هم به راهمان ادامه میدهیم».[7]اما آگاهی از این خطرها مانع عدول ایشان از تصمیمشان نشد. حاج سید جوادی در یادداشتهای اول بهمن1357در مورد مخالفت انقلابیون با ورود امام و در مقابل اصرار ایشان برای بازگشت مینویسد:
«بحث، بر سرِ آمدن امام خمینی بود. با وجود دو ساعت بحث که اکثریت نظرشان این بود که امام در آمدن ده روز تأخیر کنند، ولی آقای مطهری که در منزل بودند تلفن کردند و گفتند با پاریس تماس گرفته و از آنجا گفتهاند هیچگونه توصیهای نکنید زیرا امام از قصد آمدن عدول نخواهند کرد».[8]
قطعی شدن بازگشت امام، انقلابیون را با مسائل جدیدی روبهرو ساخت. حفظ جان امام و ایجاد امنیت، برگزاری استقبالی باشکوه برای رسمی کردن ورود امام، برنامهریزی برای هماهنگی نیروها و آماده کردن بهترین مکان برای استقرار ایشان از مسائلی بود که نیاز به تشکیل کمیتهای برای فراهم کردن این مقدمات را بیش از پیش نمایان میکرد. در نتیجه با تدبیر انقلابیون داخل کشور و همیاری کسانی که در پاریس حضور داشتند، کمیتهی استقبال برای تسهیل امر ورود امام به کشور، حفاظت، تدارکات و نیز تشریفات ورود حضرت امام تشکیل شد.
تشکیل کمیتهی استقبال از امام
لزوم تشکیل کمیتهی استقبال را صباغیان به خوبی تشریح میکند. وی بیان میدارد:
«از آنجایی که احزاب قوی و تشکیلات منظم و آموزشهای لازم که بتواند در برابر رژیم خودنمایی کند وجود نداشت، ما از هر محملی برای ایجاد این تشکیلات استفاده میکردیم. یکی از این محملها هم ایجاد کمیتهی استقبال بود، زیرا این کار هم نمایش قدرت طرفداران رهبری به مخالفان رژیم بود و هم اینکه برای استقبال از امام برنامهریزی میشد. این کار احتیاج به سازماندهی لازم داشت، زیرا با سازماندهی خوب، هم میتوانستیم احتمال خطر را کم کنیم و هم از آن بهرهبرداری مناسب نماییم».[9]
با همهی این بحثها و تفصیلات کمیتهی استقبال از امام خمینی در روز شنبه، 30 دی ماه 1357 تشکیل شد[10] و اولین اطلاعیهی خود را دربارهی چگونگی برگزاری مراسم در تاریخ سوم بهمن در روزنامههای کثیرالانتشار درج کرد.[11]مبتکر تشکیل کمیتهی استقبال به خوبی روشن نیست: عدهای تشکیل این کمیته را تصمیم شورای انقلاب میدانند و عدهای دیگر آن را انقلابیون درجه اول بهویژه شهید مطهری عنوان میکنند.
صباغیان از اعضای اصلی کمیتهی استقبال تصمیم تشکیل کمیتهی استقبال را با شورای انقلاب میداند و میگوید:
«بعد از اینکه شورای انقلاب بهطور مخفیانه از طرف امام تعیین شد، بحث ایجاد ارتباطی منظم بین تهران و پاریس جدی شد. از آنجایی که روزبهروز حرکتهای مردمی به سمت نابودی رژیم پیش میرفت، لازم بود تا این حرکت نظم و انسجام بیشتری بیابد. بنابراین شورای انقلاب تصمیم گرفت تا کمیتهی استقبال از امام برای نظم در کارها و امنیت جان امام تشکیل شود».[12]
دانش منفرد نیز تشکیل کمیتهی استقبال را «با همفکری و نظر شورای انقلاب و روحانیت مبارز و نظر مشورتی با حضرت امام ... و تشکلهای وفادار به امام و انقلاب» میداند،[13]اما اکثر اعضا و افراد فعال در کمیتهی استقبال هیچ اشارهای به دخالت شورای انقلاب در ایجاد کمیته نکردهاند و فقط به چگونگی شکلگیری و اعضای فعال آن پرداختهاند. به گفتهی اسدالله بادامچیان:
«در نیمهشب شنبه 30 دی ماه 1357 شهید حاج محمدصادق اسلامی به من تلفن زد و گفت آیتالله مطهری تلفن زدند و گفتند از پاریس تماس گرفتهاند که امام فرمودهاند من میخواهم به ایران برگردم. روز جمعهی آینده [5 بهمن] خواهم آمد و حالا که شاه رفته من به ایران خواهم آمد. لذا صبح پس از نماز و طلوع فجر در منزل آیتالله مطهری باید باشیم. سحر که نماز خواندیم به منزل شهید مطهری در دروس رفتیم. برادران دیگر چون شهید اسلامی، شهید کچویی، شهید حسن اجارهدار، شهید درخشان و آقای شفیق نیز آمدند. بحث شد و محورهای کار گفته شد. نحوهی ورود، محل استقرار، جایی که تودههای مردم بتوانند به زیارت ایشان بیایند و رعایت نکات ایمنی و حفاظتی بشود و تدارکات و امکانات که نیاز هست و سایر موارد.... سپس شهید مطهری پیشنهاد کرد که برای ادارهی امور بازگشتِ امام نیاز به ستاد هست که کارها را بهطور مستقل اداره کند و محرمانه زیر نظر شورای مرکزی تشکل مخفی خودمان باشد تا هم بتواند با دست باز کار کند و هم تشکل مخفی مذکور علنی نشود و هم اگر مورد تهاجم طاغوتیان قرار گرفت بشود کار را به راحتی جمع و جور کرد. این پیشنهاد انجام شد و نامش را حجتالاسلام مطهری کمیتهی استقبال از امام خمینی گذاشت و قرار شد از همان روز تشکیل بشود».[14]
حجتالاسلام محلاتی نیز روایتی مشابه با روایت بادامچیان ارائه میدهد و میگوید:
«یک روز صبح بعد از اذان در منزل در حال استراحت بودم، تلفن زنگ زد، مرحوم مطهری بود. گفتند دیشب احمد آقا از پاریس تلفن کردند و گفتند امام تصمیم گرفتند بیایند ایران. شما رفقا را خبر کنید و به منزل ما بیایید. من به بعضی از افراد تلفن کردم و رفتم صبح اول آفتاب منزل مرحوم شهید مطهری. ایشان پیام امام را به ما ابلاغ کردند و بعد فرمودند باید اول فکر محلی برای استقرار امام باشیم و سپس کمیتهی استقبال از امام را تشکیل بدهیم... از منزل شهید مطهری تلفن کردیم به مرحوم شهید بهشتی که بیایند آنجا. گفتند که بعضی از دوستان اینجا هستند و دارند مذاکره میکنند... برای اینکه هماهنگ کنیم، به اتفاقِ مرحوم مطهری رفتیم منزل شهید بهشتی و بقیهی افراد جامعهی روحانیت مبارز را هم خبر کردیم و همگی در منزل شهید بهشتی جمع شدیم و پس از ارائهی نظرات شورای مرکزی، کمیتهی استقبال تشکیل شد».[15]
در این میان حمید نقاشیان در تحلیل این مسئله شهید بهشتی را مبتکر کمیتهی استقبال میداند و میگوید:
«.... موضوع استقبال از امام مصوبهی شورای انقلاب نبود. این موضوع در کانون ابتدایی رئیس شورا متصور بود. ... مرحوم بهشتی بهعنوان ادارهکنندهی شورای انقلاب تصمیم گرفتند که فضای کمیتهی استقبال را بسازند، عناصر آن را هم جمع کنند، تصمیماتش را کلاسیکوار دستهبندی کنند، راجع به سپردن مأموریتها تصمیم بگیرند».[16]
مقایسهی سخن نقاشیان و محلاتی حاکی از نقش شهید بهشتی در تشکیل کمیته است. اما در مجموع باید گفت هرچند عدهای ابتکار تشکیل کمیته را به شورای انقلاب و عدهای به روحانیونی همچون شهید بهشتی و شهید مطهری نسبت میدهند، اما باید توجه داشت که اعضای شورای انقلاب در ایران قبل از پیروزی انقلاب را کسانی غیر از این روحانیون تشکیل نمیداد. آیتالله مطهری و بهشتی خود از اعضای اصلی شورای انقلاب نیز بودند. در واقع هرچند مصوبهای برای تشکیل کمیتهی استقبال در شورای انقلاب تدوین و تصویب نشد، اما این مسئله برای اعضای شورا مقولهی بیگانهای هم نبود.
تهیهی ماشین ضدگلوله
یکی از مهمترین وظایف کمیته استقبال حفظ جان امام تا رسیدن به نقطه امن بود. ماشین ضد گلوله برای انتقال امام از فرودگاه به بهشت زهرا و مدرسهی رفاه یکی دیگر از موارد امنیتی بود که کمیتهی استقبال برای حفظ جان امام تدارک دیده بود. بحث تهیهی ماشین از همان ابتدایِ ورود امام به ایران مطرح بود؛ به گفتهی مهندس صباغیان: «اولین اقدام ما[در کمیتهی استقبال]، تهیهی ماشین مناسب بود، تصمیم گرفته شد که امام در ماشینی که نسبتاً بلند باشد و ضدگلوله هم باشد، از فرودگاه به بهشت زهرا برده شود. آقای رفیقدوست از آنجا وارد ماجرا شد و پذیرفت که ماشین بلیزری را ضد گلوله کرده و در اختیار ما قرار دهد. از آن پس ما هر چند روز یک بار از ایشان راجع به ماشین سؤال میکردیم. ایشان به ما میگفتند ماشین در کرج است و روی آن کار میشود. بارها نیز به ایشان تأکید شد که این کار بسیار حساس و مهم است و در واقع اصلیترین بخش امنیتی کمیته را تشکیل میدهد...».[17]
خود رفیقدوست در مورد نحوهی تهیهی این ماشین که مأمور آمادهسازی آن شده بود میگوید:
«برای انتقال امام از فرودگاه به داخل شهر، به دنبال تهیهی ماشین بودیم. یکی از برادرانمان به نام حاج علی مجمعالصنایع، بلیزری داشتند که آن را برای این کار انتخاب کردیم. سپس به کارخانهی شیشهسازی میرال فشار آوردیم تا شیشههای عقب و دو طرف این ماشین را ضدگلوله کند. بدنههای ماشین را هم، به خصوص قسمتی را که قرار بود امام بنشینند، فولاد کار گذاشته بودیم. در هر صورت ماشین را، آن گونه که در حد خودمان بود به صورت ضد گلوله درست کرده بودیم».[18]
اکبر براتی نیز با اشاره به مأموریت آقای رفیقدوست در تهیهی ماشین ضد گلوله اضافه میکند:
«افرادی که دستاندرکار تهیهی مقدمات برای هر چه بهتر انجام شدن مراسم استقبال بودند، در نظر داشتند ماشینی برای انتقال حضرت امام از فرودگاه به مقصد بهشت زهرا تدارک ببینند. برای این منظور، ماشینهای مختلفی پیشنهاد شد که بهترین آن بلیزر بود. آقای رفیقدوست، مأمور تهیهی این ماشین شد. ماشین، از شخصی بهنام حاج علی مجمعالصنایع که یک بازاری بود به امانت گرفته شد. قرار بود آقای رفیقدوست علاوه بر اینکه آن را زرهی میکند، شیشههای آن را ضدگلوله نماید تا در صورت بروز خطر، مشکلی ایجاد نشود. تعطیلی کارخانهها و کمبود وقت برای تهیهی شیشهی ضدگلوله، یکی از مشکلاتی بود که آقای رفیقدوست با آن روبهرو بود. ایشان با یکی از آشنایانش در شهر قزوین تماس گرفت و موضوع را با او در میان گذاشت. دوست وی علیرغم تلاش بسیار، موفق به پیدا کردن شیشههایی با این ویژگی نشد، چون کارخانهها در اعتصاب بودند. بالاخره تصمیم گرفتیم یک شیشه صاف پشت سر راننده قرار دهیم و امام در صندلی عقب بنشینند. ماشین هم از پشت و از بدنه زرهی شود و اگر از جلو شلیکی شد، صدمهای به ایشان وارد نیاید. بعد از آماده شدن ماشین آن را به مدرسهی رفاه آوردیم. کنار مدرسهی رفاه، زمین بایری بود که ماشین را آنجا پارک کردیم».[19]
بنا به گفتهی برخی افراد این ماشین ضد گلوله نشده بود، از جملهی آنها مهندس صباغیان میگوید: «... همه چیز به جز ماشین که قرار بود آقای رفیقدوست آن را تبدیل به ضد گلوله کند حاضر بود. حدود 4 ساعت به ورود امام بیشتر باقی نمانده بود که آقای رفیقدوست بالاخره ماشین را آورد. همهی ما متعجب شده بودیم. ایشان بعد از این همه مدت، تنها دو قطعه شیشهی معمولی یک سانتی، آن هم به شیشههای بغل پیچ کرده بود. فقط همین، در حالی که شیشهی جلو - که اهمیت بیشتری داشت – و درها و شیشهی عقب هیچ تغییری نکرده بودند. همچنین آن دو عدد شیشهی معمولی یک سانتی هم که به شیشههای بغل پیچ شده بود، هیچ امنیتی را تضمین نمیکرد. آن شیشهها در قبال گلوله چگونه مقاومت میکردند؟ موضوع را به مرحوم مطهری گفتم. ایشان گفتند حالا که کاری نمیتوانیم انجام دهیم. ما که از اول توکل کردهایم، این یکی را هم به خدا توکل میکنیم. البته انتشار همین خبر که کمیته در تدارک ماشین ضد گلوله برای انتقال امام بوده، باعث شده بود که کمی از نگرانیهای ما کم شود، ولی واقعیت این بود که ماشین کمترین ایمنی نداشت. یک ماشین بلیزر معمولی بود. رانندگی ماشین را هم خود آقای رفیقدوست برعهده داشت...».[20]
ولی جواد رخصفت این مسئله را رد کرده و با عنوان اینکه ماشین ضد گلوله بود میگوید: «حاج محسن آقا ماشین را داده بود تهیه کرده بودند، ضدگلوله کرده بودند. شیشهها را همه مات کرده بودند که از بیرون پیدا نباشد».[21]
[1] صحیفه امام، ج5، صص 501 _ 502. متن بیانیهی امام در ضمیمهی شماره یک درج گردیده است.
[2] حجتالاسلام فردوسیپور، همگام با خورشید (خاطرات)، تهران، مجمع فرهنگی و اجتماعی امام خمینی فردوس، 1372، صص 490-491
[3] خاطرات حجتالاسلام منتخبنیا، تدوین جواد مکاری یوردشاهی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص 134
[4] هاشم صباغیان، روزهای پراضطراب در کمیتهی استقبال، مجله ایران فردا، شمارهی 15، بهمن و اسفند 1377، صص 30-31
[5] محمدمهدی عراقی در سال 1309 ش در تهران به دنیا آمد. وی پس از تحصیلات ابتدایی، دورهی دبیرستان را در مدرسهی مروی و دارالفنون گذرانید، ولی به علت تنگی معیشت نتوانست ادامهی تحصیل دهد و در بازار مشغول به کار شد. وی در سالهای جوانی با فداییان اسلام آشنا شد و به عضویت آن درآمد. با شروع نهضت امام، از فعالان این نهضت شد و هیئتهای مؤتلفه را با ارشادات امام و همکاری دوستانش تأسیس کرد. به سبب نقشی که در قیام 15 خرداد داشت، دستگیر و هفتاد روز بازداشت شد. اعدام حسنعلی منصور نیز با سازماندهی وی و دوستانش صورت گرفت. بعد از اعدام منصور، وی به همراه دیگر یارانش دستگیر شد که ابتدا به حبس ابد محکوم شد، ولی در دادگاه بعدی به اعدام محکوم شد که مورد عفو قرار گرفت و دوباره به حبس ابد محکوم شد. وی همراه با محیالدین انواری و عسکراولادی به زندان برازجان تبعید شد و در نهایت در سال 1355 آزاد گردید. با تبعید امام به پاریس به آنجا رفت و انجام امور بیت امام را در نوفل لوشاتو برعهده گرفت. پس از پیروزی انقلاب به ریاست زندان قصر انتخاب شد و سپس او را به همراه حاج مهدی بهادران به سرپرستی روزنامهی کیهان برگزیدند. وی به دست گروهک فرقان، به شهادت رسید.( برای اطلاع بیشتر ر.ک.به: ناگفتهها، شهید محمد عراقی، به کوشش دهشور، مقدسی و شیرازی، تهران، رسا، 1370، و نیز یاران امام به روایت اسناد ساواک، پیشکسوت انقلاب، ج 12، تهران، مرکز بررسی تاریخی وزارت اطلاعات، 1387)
[6] همگام با خورشید (خاطرات حجتالاسلام فردوسیپور)، ص 490
[7] صحیفه امام، ج5، صص 501-502
[8] احمد صدر حاج سید جوادی، خاطرات صدر انقلاب، پژوهش و تدوین مسعود رضوی، تهران، سعید محبی 1387، ص 84. همچنین ر. ک خاطرات حجتالاسلام موسوی تبریزی، تهران، عروج، 1384، ص 487
[9] صباغیان، روزهای پراضطراب در کمیتهی استقبال، ایران فردا، شماره 15، بهمن و اسفند 1377، صص 30-31.
[10] اسدالله بادامچیان، کمیتهی استقبال از امام چگونه شکل گرفت، هفته نامه شما، سال اول شماره اول، 1 بهمن 1357 اقدام به تشکیل کمیتهی استقبال از امام به شهر تهران محدود نشد بلکه در قم نیز برخی از روحانیون با این تصور که امام در بازگشت از پاریس به قم خواهد رفت کمیتهای را در آن شهر ایجاد کردند که البته به دلیل آگاهی از تشکیل کمیته در تهران اقدامی از سوی آنان صورت نگرفت. آیتالله یزدی در خاطرات خود به تشکیل این کمیته در قم اشاره کرده و مینویسد «در مقطعی که امام عزم خود را برای بازگشت به ایران جزم کرده بود... یک شب بنده دوستانم را در قم به خانه دعوت کردم و گفتم «آن گونه که برمیآید دیر یا زود حضرت امام به ایران بازخواهند گشت و به طور حتم به قم خواهند آمد... در جلسه یاد شده حدود هفت الی هشت نفر حضور داشتند. در بدو امر پیشنهاد دادند که جلسه را در جایی برگزار کنیم که دور از مرکز شهر باشد تا بتوانیم با خیال راحت... در این خصوص تصمیم بگیریم. قرار شد به منزل آقای صبوری برویم... در منزل آقای صبوری طرح اولیهی تشکیل ستاد استقبال از حضرت امام در قم را ریختیم». (خاطرات آیتالله یزدی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1380، صص271-272)حجتالاسلام مسعود خمینی درخصوص تشکیل این کمیته و انحلال آن میگوید: «خیال میکردیم امام در بدو ورودشان به ایران مستقیماً به قم خواهند آمد که بعداً خبر رسید امام فعلاً در تهران اقامت خواهند کرد. بیدرنگ کمیتهی استقبال به تهران منتقل شد که البته بنده دیگر حضور نداشتم». (خاطرات آیتالله مسعود خمینی، تدوین جواد امامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 406)
[11] برای متن کامل این اطلاعیه رجوع کنید به ضمیمه شماره3
[12] صباغیان، روزهای پراضطراب در کمیتهی استقبال، صص 30-31
[13] خاطرات علی دانش منفرد، پیشین، ص 67
[14] اسدالله بادامچیان، کمیتهی استقبال از امام چگونه شکل گرفت، پیشین
[15] خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، پیشین، ص 106
[16] مصاحبه مؤلفان با حمید نقاشیان، مورخه 9 خرداد 1391
[17] صباغیان، روزهای پراضطراب در کمیتهی استقبال، پیشین، صص 30-31. همچنین خاطرات دانشمنفرد، پیشین، صص 76-77
[18] خاطرات محسن رفیقدوست، پیشین، صص 135-136
[19] خاطرات اکبر براتی، پیشین، صص 114-115
[20] صباغیان، روزهای پراضطراب در کمیتهی استقبال، پیشین، صص 30-31
[21] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه با علیاصغر رخصفت، جلسهی سوم، شمارهی بازیابی: 2616، ص 11، در این میان حجتالاسلام حسنی روایت جالبی از تهیهی ماشینی برای امام توسط مهدی باکری نقل میکند و مینویسد: «یک روز شهید آقا مهدی باکری که در آن ایام جزء مسلحین ما بهشمار میآمد به همراه حاج موسی آقازاده آمدند و گفتند: ما طرحی برای حفاظت امام خمینی داریم. پرسیدم چیه؟ گفتند: یک ماشین شش چرخ تدارک دیدهایم طرح ما این است که میخواهیم اطراف آنرا به اندازهی یک مترونیم با ورق آهن ضخیم به صورت دو جداره بالا بیاوریم وسط آهن را پر از سنگ وخاک نماییم که مانع از نفوذ گلوله بشود.... به آقا مهدی گفتم مسئولیت راهاندازی این طرح به عهدهی خودت است، پیگیری کن و به اتمام برسان. او رفت و کار را به پایان رساند وآمادهی بهرهبرداری نمود.... وقتی به تهران رسیدیم به قدری سرم شلوغ شد.... دیگر نفهیدم سرنوشت آن ماشین چه شد». (خاطرات حجتالاسلام حسنی، عبدالرحیم اباذری، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، صص 145-146)